چند وقتی است-حدود شش ماه-که صدای پر غرور اما بیمارت را نشینده ام...میدانم اشکال از گوشهای من است کرشده ام باید سمعک بگذارم.تو که هنوز آن حرفهای همیشگیت را میزنی مگر نه؟
راستش تصویر جدیدی هم از تو نیست...نود را صدها بار دیده ام تمام بخشهای خبری را...روزنامه ها را...اما...
میدانم چشمان من ضعیف تر شده است باید شماره عینکم را تغییر بدهم تو که هستی؟هنوز خوش پوش می آیی و حرف حسابت را میزنی و میروی مگر نه؟
راستی چقدر زود صمیمی شده ام!به نماد یک تیم به اسطوره میلیونها انسان به محبوب قلب همه ی ایران با آن ابهت و عظمتش"تو"میگویم!
مرا ببخش!آبیها مرا ببخشید دیگر به اسطوره مان تو نمیگویم...
وقت تولدت شده...ناصر خان عزیز اسطوره من عقاب تیز پرواز من بیا و مرا از این کوری و کری نجات بده...قول میدهم دیگر بادقت ببینم و گوش کنم...فقط همین یکبار را...بیا تا تولد زیبایت را با هم جشن بگیریم قول میدهم زاغ بی سروپایی در آسمان پر نزند...قول میدهم .فقط همین یکبار را...
شنیده ام_با همین دو گوش به سمعک نیازمندم_باشگاه منچستر برایت پیراهن شماره 61 را فرستاده اند چه افتخاری...فقط...کسی میداند چرا شماره اش 61 است؟!میمردند اگر صبرمیکردند آذر امسال را هم جشن بگیریم و 62 را بفرستند؟!شاید هم هرسال یکی میفرستند...62.63.64.65....
همه امید من حالا قاب عکسته
یه گل شکسته و یه دلی که دستته
ناصر خان...
شمع 62سالگیت را کجا بیاوریم تا فوت کنی و به افتخارت کف بزنیم؟...کنار پوستر روی دیوار؟کجا؟
آسمان_بهشت_آغوش خدا...
شده ایم ساحل و تو هم آخرین موج دریا ...
بچه ها!کسی را میشناسید که سدسازی بلد باشد؟!
برای مهار سیل اشکهایم میخواهم...
دلگیرم دلگیر...
آسمانی تولدت مبارک...
فهیمه
|